Montag, 21. Juni 2010

قدم قدم

قدم قدم

قدم

قدم

قدم

همين جور دارم می رم که برم

step by step


 Shrit zu schrit

چيزی هم به آخرِ خَت نمونده حتمن

فقط سرِ راه بايد خیلی با احتیات يه چيزايی رو چال کنم

يا بسوزونم

اگرَم بشه مثِ پدر بزرگم يه نهالی ننشونم

تا
سد سالِ ديگه

 زير سايه ش لم بدی و تف و لعنتم کنی

قدم

قدم

قدم

همين جوری دارم می رم که برم

کاری ت نباشه که چِشَم هنوز يه جاهايی

دنبال کسی چيزی می گرده

اگه يه وقت کاری باهام داشتی

يه کمی پا تند کن 

یا برگرد پشتِ سر اگه می تونی

 بشينيم يه جايی   يه قهوه يی

گپی

واسه رفتن هميشه وقت هس





اوت ۲۰۰۷