چهارمین مجموعه شعر جلال سرفراز در بازار کتاب
از ریل روبرو عنوان تازهترین مجموعه شعر جلال سرفراز است. این مجموعه، به تازگی از سوی نشر "آهنگ دیگر" در ایران منتشر شده و ۵۶ سروده اغلب کوتاه شاعر را در بر میگیرد. از سرفراز پیشتر سه دفتر شعر منتشر شده است
نیمه دوم دهه چهل خورشیدی، همراه با رشد تدریجی طبقه متوسط، گروه بزرگی از شاعران در ایران به میدان آمدند که از آنها میتوان به عنوان "نسل سوم" شاعران پس از نیما یوشیج یاد کرد. جلال سرفراز، زاده سال ۱۳۲۲ خورشیدی، از معدود شاعران این نسل بود که با انتشار نخستین مجموعه شعرهای خود، در سال ۱۳۵۰ خورشیدی، نشان داد به زبانی مستقل رسیده است. ذهنیت سرشار از تصویرهای بکر و زبان روان و خوش آهنگ او، سبب شد که به سرعت در جامعه ادبی ایران شناخته شود. ایجاز، از ویژگیهای زبان تصویری او بود. نخستین مجموعه او، با نام "آئینه در باد" با استقبال گرم دوستداران شعر و تایید برخی از بزرگان این هنر،مثل زنده یاد احمد شاملو روبرو شد.
شعر نگاه
تا انتشار دومین مجموعه، در سال توفانی ۱۳۵۶، شعر سرفراز، با همان ویژگیهای مجموعه نخست، راه کمال پیمود. مجموعه "صبح از روزنه بیداری" را انتشارات رواق منتشر کرد و به سرعت نایاب شد
در هر دو مجموعه، بیشتر شعرهای موجز سرفراز، شعر نگاه بود. نگاه به بیرون و درون. تصویرهائی که او میداد، اغلب فضائی اثیری و ذهنیتی سرگشته را ترسیم میکرد که با اشتیاقی رمانتیک در جست و جوی خویشتن خویش بود. شاعر، که زاده روستای امروان ( از توابع دامغان) است، در جایگاه انسانی مینشست که خود را در هیاهوی شهر و هزارتوی پرسشهای بیشمار گم کرده و راه گریزی به اصل خویش میجوید. اصلی که با حفظ ریشهها، در تلاش مدرن شدن است. بسیاری از شعرهای او در آن دوران به دلیل همین فضای صمیمی و یگانه ورد زبان همنسلان او بود
دوران روزنامهنگاری
در فاصله انتشار دو مجموعه، شاعر به تحریریه روزنامه کیهان پیوست. او، به ویژه در زمینه مصاحبه با بزرگان هنر، موفقیتی شتابناک داشت و به زودی به یکی از اعضای تاثیرگذار سرویس هنر کیهان تبدیل شد
سرفراز در حرکتهای اعتراضی روزنامهنگاران، در آستانه انقلاب بهمن ۵۷ نقشی اساسی داشت. با این همه، در اردیبهشتماه سال ۱۳۵۸ جزو ۲۱ روزنامهنگاری بود که به دلیل مقابله با سانسور مذهبی جدید، از کیهان اخراج شدند. اخراج این گروه، نقطه آغاز سرکوب مطبوعات ایران بود
شاعری که تا پیش از آن به عنوان روزنامهنگاری آزادیطلب و عضو فعال کانون نویسندگان ایران شهره و حتی مبتکر اصلی برگزاری ده شب شعر کانون بود، بعد از انقلاب به حزب توده پیوست، تحت تعقیب قرار گرفت، مجبور به فرار شد و تا آستانه فروریختن دیوار برلن، در برلن شرقی، با ارگان خبری حزب توده همکاری میکرد. اما پیش از سقوط اتحاد جماهیر شوروی از حزب توده جدا شد و در برلن غربی سکونت گزید
خمیری از شعرهای سیاسی
در آن سالها، سرفراز همچنان میسرود. اما بخش عمده سرودههایش دارای بار سیاسی بودند. اندکی پس از ورود به برلن غربی، سرفراز مجموعه ای از شعرهای بیشتر سیاسی خود را با عنوان "باران و شیروانی" آماده چاپ کرد. در سال ۱۹۹۱ میلادی، ناشری در ایران، این مجموعه را آماده پخش کرد. اما همه کتابها به دستور دولت خمیر شدند. مجموعه باران و شیروانی، اکنون با تجدیدنظرهائی بار دیگر آماده چاپ است
در سالهای پس از دوری گزیدن از فعالیت حزبی، علاوه بر مجموعه "از ریل روبرو" یک مجموعه دیگر نیز با عنوان "واهمه مد" از سرفراز منتشر شده است. فضای ذهنی، زبان و نگاه سرفراز در این دو مجموعه، از کارهای دوران پیش از انقلابش فاصله بسیار گرفته است. اگر در آن زمان "هارمونی واژگان"، "حس شاعرانه"، "رمانس" و" نگاه به درون" ویژگی شعر سرفراز بود، در دومجموعه اخیر، او بیشتر به "منطق درونی واژگان و همنشینی آنها" نظر دارد و نگاهش بیشتر به بیرون و پیرامون است
شعرهای این دوره سرفراز، همان سرگشتگیهای گذشته را دارند، اما به لحاظ زبانی، به شعر آزاد نزدیکتر شدهاند که در آن ریتم جای وزن را میگیرد. شعرهای سرفراز در دو مجموعه نخست، جویبار روانی بود که خواننده را، در حالتی شبیه به خلسه، به جهان رویاهای شاعرانه میبرد، اما امروز در تلاش برای رسیدن به فرمهای تازه، پیچیده شده و بیش از آن که احساس را تکان بدهد، خواننده را به فکر کردن برای کشف رازها وا میدارد
البته سرفراز از غزل و رباعی هم غافل نمانده و بهعنوان مثال در "غزلواره باد" سروده است
باد آمد و آفتاب را برد
از چشم پرنده خواب را برد
پر زد دو سه آسمان فراتر
باد آمد، دست سرد برکرد
آن آبی شوخ ناب را برد
دیوان که گشود پیر پارین
تا نامه کند به آن نگارین
آمد باد و کتاب را برد
گفتم دو سه جرعهای! درآمد
لب تر نشده، شراب را برد
باد آمد و تشنه در نوشتم
هم آب، و هم سراب را برد
خشکم زده بود، باد آمد
تندیس من خراب را برد
تقریبا همه شعرهای مجموعه از ریل روبرو، حکایتگر سرگشتگی و بهت سنگین انسانی است که در کوچه و خیابان و در خلوت و حضور، به دنبال چیزی گم شده میگردد. پیوندهائی گسسته، آرزوهائی برباد رفته، شورنجهائی مکرر. هریک از شعرهای این مجموعه، که نگاه به درون و بیرون همچنان ویژگی عمده آنها است، چنان پرداخته شدهاند که خواننده احساس میکند روایتگر خوابهائی بریده، رویاهائی مبهم و یا حتی کابوسهائی هولناک هستند. بسیاری از شعرهای او را نیز میتوان "حکایاتی خیابانی" نامید که تابلوهائی از زندگی روزمره را به دست میدهند
جلال سرفراز در سالهای اقامت در خارج از کشور، به نقاشی موفق نیز تبدیل شده و در سالهای گذشته چند نمایشگاه فردی و دستجمعی داشته است. نقاشی در خانواده سرفراز ظاهرا موروثی است، زیرا یک برادر و یک خواهر او (داوود و ملیحه سرفراز) نیز، نقاش و طراحی موفق هستند
جواد طالعی
تحریریه: فرید وحیدی