و قایقی
نمانده می گذری
همیشه آمدن ات رفتن است عزیزم
و حسرتی
که در این ماندن
در این جزیره یی که منم سایه روشنان زمان است
گاهی عبورِ کوچکِ پروانه یی
و جیک جیکِ گنجشکی بر درخت
گلدوزیِ گل سرخ است
بر کفنی روشن
و قایقی ست
با بادبانی از ابریشم
که گردِ این جزیره ی تاریک می گذرد
زمان که رفت تو می آیی
با ساقه یی گلِ نرگس
که روی ثانیه های نمرده
نشا می کنی
جلال سرفراز
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen