باشيم
باشيم
نه !
در گلوی قناری سخن نمی ماند
و زرد می گذرد از مدار
نه !
در گلوی قناری سخن نمی ماند
و زرد می گذرد از مدار
حرفِ قناری
ما در سکوت که مخفی شديم
سخن رفت
و بر زبان سخنی رفت
پشتِ پرده ی افتاده
در لاله ی انار زمزمه يی بود
زن پرده يی کشيد بر تب و بر تن
اما سکوت
خود دريد پرده و پيراهن
نه !
قد نمی دهد شعورِ کاغذیِ ما
که مثل آب روان باشيم
باشيم
در جريان باشيم
ما در سکوت که مخفی شديم
سخن رفت
و بر زبان سخنی رفت
پشتِ پرده ی افتاده
در لاله ی انار زمزمه يی بود
زن پرده يی کشيد بر تب و بر تن
اما سکوت
خود دريد پرده و پيراهن
نه !
قد نمی دهد شعورِ کاغذیِ ما
که مثل آب روان باشيم
باشيم
در جريان باشيم
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen