سه شعر از دورانی سپری شده
سه شعر از دورانی سپری شده
*
دوست من آقای آ
...
دوست من آقای آ پای نرده ها
با آن کراوات راه راه
يک مشت حرف و پول سياه
سلام سلام
دو گيلاس باسمه يی می آورد گارسن
شراب خشک و بشقابی سرپوشيده
درش را که برداری
سری نمی بينی حتمن
نه قرمزی نه سياه
*
در مستتيل سياه
سکوت قهوه يی در مستتيل سياه
تا قهوه يی سياه بنوشيم
از ميزبان دو صندلی و يک بالکن خواهش کنيم
تفسير اين سکوت با خودِ خانم ها
*
عصر
عصر از سفينه های دم کهکشان
کپسولهای هوا را بگير
ودکای سرد روسی را از يخچال بياور
ببين !
مثل روغن گيس می ده لامسب
حالا فرستنده را بردار و شماره بگير
حتمن پارتيزانهای آن طرف
منتظر پيامی هستند
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen