تندیس ها
تندیس ها
تندیس ها برای شما دست می زنند
و اسبهای سیمانی
به تاخت می برند شما را
و هر چه می دوید همین جایید
گلِ سرخِ مدفون از خاک سر می زند
و زبانِ بریده ی حلاج همچنان در سفره ی شماست
و سنگ
از تهمتِ سنگی سنگین است
پرچمهای باردار همچنان بَر دارند
و ما
مثل همیشه خرناسه می کشیم پای پرچمها
و کولی دف می زند
و دختران
که گردِ سایه ی خود می چرخند و می روند
تابوت روی هوا می رود
و سایه های گول
کال از آتش برمی گردند
فقط نامی از سیاوش باقی ست
جایی
میانِ دیروز و هر روز
که هوا هواتر است
و چیزی نیست
جز هوایی
از کتاب از ریل روبرو