شعر زیبایی از پوران کاوه
شعر زیبایی از پوران کاوه
دلتنگی
*
...
از روزی که نام تورا قورت داده ام
با اطمینان در من نفس می کشی و
سایه زنی در پنجره روبرو
نبودنت را دهن کجی می کند
تو که هرروز مهمان سرزده ام بودی
بر پوست کدام شب ماسیده ای ؟
میدانم "کارگران مشغول کارند " اما
هرصبح
چشم هایم سینه خیز
پیاله ای اشک می ریزند سرراهت
که بیائی
پرواز کن , پرواز
حتی اگر با تکه ای از زخم ماه
و از بام شهری باشد
که سالهاست به خواب عمیقی فرو رفته است
نگران نباش
فرود اضطراری ات را
برج مراقبت چشم هایم هوشمندانه هدایت خواهد کرد
پرواز کن
دلتنگی
*
...
از روزی که نام تورا قورت داده ام
با اطمینان در من نفس می کشی و
سایه زنی در پنجره روبرو
نبودنت را دهن کجی می کند
تو که هرروز مهمان سرزده ام بودی
بر پوست کدام شب ماسیده ای ؟
میدانم "کارگران مشغول کارند " اما
هرصبح
چشم هایم سینه خیز
پیاله ای اشک می ریزند سرراهت
که بیائی
پرواز کن , پرواز
حتی اگر با تکه ای از زخم ماه
و از بام شهری باشد
که سالهاست به خواب عمیقی فرو رفته است
نگران نباش
فرود اضطراری ات را
برج مراقبت چشم هایم هوشمندانه هدایت خواهد کرد
پرواز کن
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen