بی چتری
بی چتری
*
جهان به تبسمی ممکن می شود
در ناممکن می گذری
و پیریِ زودرس را در پُکِ سیگاری قاب می گیری
جهانِ ممکن
و تبسمِ ناممکن
روز با پنجره یی ممکن است
*
بی چتری در باران
میان ممکن و ناممکن درگذری
و سوت می زنی
اسبِ سرکشِ مستی را که شیهه کشان گذشت
سوتِ ممکن
و اسبِ رفته ی ناممکن
------
از دفتر واهمه ی مَد
یک فراز این شعر به دلم نمی نشست، از هنگامی که نوشته شد، تا هنگامی که در کتاب واهمه ی مد آمد، و پس از آن تا همین امروز. مُخل بود. با چندبار دستکاری هم راه به جایی نبرد. سرانجام دریافتم که با چشم پوشی از چند کلمه و تصویر نابجا می توانم به ساختمان مورد نظرم دست یابم . چنین وسوسه یی همیشه با من هست. اینجا و آنجا، در این شعر یا آن دیگری
*
جهان به تبسمی ممکن می شود
در ناممکن می گذری
و پیریِ زودرس را در پُکِ سیگاری قاب می گیری
جهانِ ممکن
و تبسمِ ناممکن
روز با پنجره یی ممکن است
*
بی چتری در باران
میان ممکن و ناممکن درگذری
و سوت می زنی
اسبِ سرکشِ مستی را که شیهه کشان گذشت
سوتِ ممکن
و اسبِ رفته ی ناممکن
------
از دفتر واهمه ی مَد
یک فراز این شعر به دلم نمی نشست، از هنگامی که نوشته شد، تا هنگامی که در کتاب واهمه ی مد آمد، و پس از آن تا همین امروز. مُخل بود. با چندبار دستکاری هم راه به جایی نبرد. سرانجام دریافتم که با چشم پوشی از چند کلمه و تصویر نابجا می توانم به ساختمان مورد نظرم دست یابم . چنین وسوسه یی همیشه با من هست. اینجا و آنجا، در این شعر یا آن دیگری
جلال سرفراز
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen