Montag, 11. Juni 2012

بادامِ تر

بادامِ تر




‎*

بادامِ تر را که گاز بزنی ...

*
...
پایی بر آب دارد و پایی بر آتش

حیران و دودناک

و باد را به دامان می گیرد و گم می شود

چیزی بجای می ماند اما

شوخ و هراسناک


نه

واژه یی نیست تا بخاتر بسپارمش

سیگاری نیست

تا دودش کنم

تلخای حضوری ست خفته

با لبخندی گس

که می آید و می رود



یادم می دهد که تنها نباشم

و سایه یی را دوست بدارم

که نیست


بادامِ تر را که گاز بزنی

مزة تلخش زیر دندانت می ماند

می دانی ..

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen