Sonntag, 26. Dezember 2010


تنها رهگذر

...


این همه ابر
و بارانی
که نمی بارد

این همه نگاه
و خیابانی
خالی

این همه شب
و چراغی
قرمز

تنها رهگذر
گربه یی
با چمدانی تاریک

*
جهان تاب بر می دارد
در نگاهی اُریب

چرا کفن از تن نمی کَنی
پیش از آن که
مرده باشی؟



Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen