Dienstag, 29. November 2011

از آن پس

از آن پس



از آن پس

*

تا دروازة سنگستان با ايشان بودم
...
از آن پس
ديواری بماند و من

تشنگان به هوای جويی به ديوار برشده بودند


از آنان تنها اسبی مانده بود
با سمهای سوخته
و يالِ برافروخته
يله در خاکستر و آتش


این سوی
گردباد و واحة بی نام
گلی
بر ساقة دور از دستی در آن سو
و مرغی در هوا


گفنند :
نيمروز به بامی بر بودند و
پسين به نيامی در

-------
از مویه های ۶۷


طرح از جلال سرفراز

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen