Mittwoch, 25. Mai 2011

باشيم

باشيم


باشيم

نه !
در گلوی قناری سخن نمی ماند
و زرد می گذرد از مدار
حرفِ قناری

ما در سکوت که مخفی شديم
سخن رفت
و بر زبان سخنی رفت
پشتِ پرده ی افتاده


در لاله ی انار زمزمه يی بود
زن پرده يی کشيد بر تب و بر تن
اما سکوت
خود دريد پرده و پيراهن


نه !
قد نمی دهد شعورِ کاغذیِ ما
که مثل آب روان باشيم
باشيم
در جريان باشيم

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen