Dienstag, 17. April 2012

تیغ

تیغ


تیغ

*
تیغی برهنه یودم

زنگی بهانه کرد که بردارَدَم
تا متنِ سینه اش را
زخمی شدم

و ماه
ماهِ ماهور
از شانة برهنه ام آویخت
تا چاهتان نمود
با نیزه ها که مَکرِ شغادی
از زهرخند دشمن
سیراب کرده بود
تاتان بیفکند
و بپوساند
خونی که ریشه ریشه در تنتان بود
آیینتان و خرمنتان بود

تیغی برهنه بودم

زنگار بر تنم که بیالودند
آبی شدم
که از کفتان ریخت

----
از دفتر صبح از روزنه ... سال ۵۷
نقاشی از جلال سرفراز

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen