Dienstag, 17. April 2012

پرتابمان به درون بود

پرتابمان به درون بود



پرتابمان به درون بود

نازکه یی وهم بود و تماشا به آب
...

بارویی از جمال

باریده بود بر آب و در آب فرو رفته بود

در تنگنایِ ماندن و برچیدنِ

الیاف بی شمار از تن


رازی نبود و، برمَلاش ندیدیم

*
از دفتر «صبح از روزنه» تابستان

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen