Donnerstag, 4. August 2011

آغاز

آغاز


آغاز


کاهنده نیست باد، پذیرنده است
تا این کلام در هدار قاب قدیمی   مرئی شود
مخفی شدن بری شدن از جعبه ای ست که خالی است
و رسم باز گرفتن
تنها پریدن است

من می پریدم اگر نه
سنجاقکی کنار صخره مرا می یافت
و کودکی به حیله مرا می شناخت
و خنده بود که عرفان می شد

 عرفان یک پرنده درخت است
و مادرم سحرگاه
تاج خروس مشتعلی را عرفان می داند
و از بری شدن
پر می شود که ساده تر از باران   گیاه را بشناسد

 کاهنده نیست باد، پذیرنده است
در جعبه ای که راز قدیم است
تندیس من به خواب فرو رفته است
تندیس من ستاره ی دنباله دار نیست
و دار نیست

 تندیس من چنان سبک است که سنجاقی
از یک ستاره او را آوی
خت
تا که ماه شما شد
و در گیاه و باران
تکثیر شد  نگاه شما شد

 شاغول ها، به هیأت باران
از روی تاقنماها و گچبری ها می ریزند
و خوابنما می شوند امامان

 اینجا اگر درخت بکارید باران خواهد آمد
اینجا اگر ستاره بچینید می گذرید
و خار خار راه

جلال سرفراز

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen